در میان خاطرات سیاسی معاصر، کتاب «هر روز موهبتی است» نوشته جان کری قابل توجه است. روی جلدش از قول واشینگتن پست آورده که «با خواندن این کتاب میفهمیم که پیشتر چیز زیادی از تاریخ معاصر آمریکا نمیدانستهایم.»
بر خلاف بیشتر خاطرات که به صورت خطی روایت زندگی فردی نویسنده است و جز مخاطبان خاص، دیگران میتوانند از آن بهره زیادی ببرند، جان کری در این خاطرات خودنوشت مفصل شیوه دیگری در پیش گرفته. خاطراتش را در بیست فصل نوشته و در هر فصل اگرچه محور آن خودش هست، همه اتفاقات آن موضوع را به پایان برده و نکاتی را که برای همه مفید است لابهلای مطالب آورده است؛ و از آن جذابتر اینکه نظرات بزرگانی را که در مورد موضوع بحث با آنها گفتوگو داشته یا در جایی خوانده، نقل کرده است.
فصلهای ابتدایی به حضور جان کری در ویتنام به عنوان افسر آمریکایی اشاره دارد و شرح مبسوطی از عملیاتی که در آن شرکت داشته به دست میدهد، مثلا اینکه یکی دو بار تا آستانه مرگ در درگیری با ویتکنگها جلو رفته است. بیرودربایستی حتی به تعداد زیادی که خودش کشته اشاره میکند تا تصویر یک جنگجوی کامل از خودش نشان داده باشد. به همرزمانش اشاره دارد و میگوید یکی از آنان آنقدر از طرف مقابل نفرت داشت که اگر اجازه داشت یک قایق برمیداشت و میرفت دنبال شخص هوشیمین. چنان که او روایت میکند، از همان زمان حضور در جبهه، جنگیدن در هزاران کیلومتر دورتر از آمریکا برایش غیر قابل هضم بوده؛ میگوید که همان روزها این سوال را مطرح میکرده که: «چرا خط مقدم جبهه ما با کمونیسم جهانی باید ویتنام جنوبی باشد؟ ماندن ما در اینجا چه کمکی به بهبود وضعیت میکند؟ وارد دور باطلی شدهایم که پایانی ندارد.» و نهایتا در پایان اقامتش در ویتنام جمعبندی میکند که بیشتر ماهیگیران و کشاورزان ویتنامی سیاست را میفهمیدند ولی از هیچ طرف حمایت نمیکردند و به جنگ ما کاری نداشتند و فقط دوست داشتند مزاحم زندگیشان نباشیم. وقتی به خانه برمیگردد، کارش مبارزه با جنگ ویتنام میشود. کهنهسربازانی را که در ویتنام جنگیدهاند سازماندهی میکند و پیش مسئولان میرود و آنها را به چالش میکشد و سخنگوی مخالفان جنگ میشود، با طرح این سوال که: چگونه از یک نفر بخواهیم شهید جنگ ویتنام باشد و پای یک اشتباه جانش را قربانی کند؟ آمدهایم با جدیت بپرسیم که پس رهبران ما کجایاند؟ مگر رهبری از این جامعه رخت بربسته است؟
بخش بعدی کتاب روایتی است از تلاش جان کری برای رسیدن به معاونت فرمانداری و بعد از آن سناتوری ماساچوست. چنان که روایت میکند سابقه او در جنگ ویتنام و مبارزهاش با جنگ هر دو در ایام انتخابات سناتوری مطرح بوده، هم به نفع او و هم به زیان او. در برابر رقبایش از اینکه چرا به جنگ رفته و قربانی گرفته میگوید، اما در برابر این پرسش نیز قرار داشته است که با مخالفت با جنگ آمریکا و ویتنام، عظمت شهدا و قربانیان جنگ را آسیب زده و به نفع دشمن کار کرده است. وقتی سناتور میشود به تجربهآموزی از پیرسناتورها مشغول میشود و به صورت جزئی در هر موضوعی مشورتهایی میکند که آنها را در کتابش نقل کرده است. ترسیمی که از سنای پیر میکند، خود یک فصل مستقل کتاب است؛ اینکه سنای آمریکا به روایت او محل زد و بندهای سخیف است و مصالح و منافع ملی در آن جایی ندارد. در سنا رئیس کمیسیون سیاست خارجی میشود و روی افغانستان و پاکستان و اسرائیل کار میشود و چنان که میگوید از همان دورانی که خانم کلینتون در دور اول ریاستجمهوری وزیر خارجه میشود، تا بعدها که خودش وزیر خارجه میشود، مورد ستایش رهبران این کشورها بوده است. در همین دوره حضور در سنا اشارههای جالبی هم به مذهبی بودن خودش دارد و نقشی که در کلیسای درون سنا داشته است.
کری روایت میکند که اوباما قبل از پایان دره اول به او ندا داده بود که در دولت بعدی وزیر خواهد شد. او وزیر میشود و در ابتدای وزارتش با همه وزیران خارجه قبلی زنده مشورت میکند که مشورتهای همهشان را در کتاب نقل کرده است. در سیاست خارجی به چند موضوع به صورت مفصل پرداخته، مثل ماجراهای سودان جنوبی که نقش خودش را در آن موفقیتآمیز میداند، مصر بعد از انقلاب و تماسهای مرسی که همزمان بوده با بستری شدن همسرش به خاطر سرطان، و مسئله افغانستان و ادعای کشاندن آن به سمت دموکراسی. (روایت میکند که بعد از انتخاباتی که اشرف غنی و عبدالله به نتایجش اعتراض داشتند، روزهای زیادی را در افغانستان سر کرده است.)
تصمیم به برقراری روابط با کوبا یکی دیگر از پروندههای دوران وزارت خارجه اوست. در این مورد کوباییها تقریبا مشکلی نداشتند و بیشتر مشکلات به داخل آمریکا و سنا برمیگشته است. فصل دیگری از کتاب با عنوان «همچنان در تقلا» به مسئله همیشه بغرنج جهان یعنی اسرائیل و فلسطین میپردازد و اینکه هم نتانیاهو و هم محمود عباس، و طبعا حماس، آمریکا را بازی دادهاند و خیلی از این وقتکشی ناراحت بوده است. میگوید که گویی همه در این منطقه علاقهمند به ادامه جنگ هستند.
جان کری نزدیک به چهل صفحه هم در مورد مذاکرات برجام نوشته و جزئیات مذاکره را آورده است که این بخش از خاطراتش دو موضوع قابل توجه دارد: یکی سرسختی ظریف و گروه ایرانی که با کلافگی از آن یاد میکند، و دیگری مشکلاتی که اروپا و بهخصوص فرانسه به وجود میآوردند. در پایان این بخش به نقل از جان کری میخوانیم: «پس از دو سال مذاکرات بیامان بالاخره توافقنامه به ثمر رسید. رهاورد ما از این کار جلوگیری از جنگی بود که اگر ایران راضی به همکاری نمیشد وقوع آن حتمی بود.»
در پایان کتاب کری به موفقیت خود و دولت دوم اوباما در مورد محیط زیست و قرارداد پاریس برای حفاظت کره زمین میپردازد و در پی گفتار نهاییاش با اشاره به دوران ترامپ مینویسد: «الآن بیش از هر موقع دیگر دستاورد این عمر رفتهام را در خطر میبینم. دموکراسی در کشور من به دستانداز افتاده است. قدرت آمریکا در گروی یک حزب و یک رهبر نیست. در دست مردمی است که به اهداف متعهد هستند.»
شناسنامه کتاب: هر روز موهبتی است، جان کری، ترجمه علی مجتهدزاده، تهران: پارسه، چاپ اول، ۱۳۹۸، ۷۳۴ صفحه، ۱۱۰ هزار تومان.
دیدگاه شما