کتابان: «بلندبالا»، مجموعهای از خاطرات شهید عباسعلی خمری دهسوخته است که توسط ملیحه نیکبخت گردآوری و از سوی انتشارات سوره مهر چاپ شده است. چاپ کتابهایی از این قبیل و مخصوصا شخصیتهایی مثل شهید خمری دهسوخته میتواند این پیام را برای جامعه داشته باشد که رزم و مبارزه تنها در مسیر نظامی خلاصه نمیشود، بلکه در کار فرهنگی و مبارزهی نرم هم خودش را نشان میدهد که مثال بارز آن شهید خمری است. مطالعهی این کتاب شخصیتی را به ما معرفی میکند که در نوک پیکان مبارزه فرهنگی قرار دارد و تجربههای خیلی خوبی را در اختیار مخاطب قرار خواهد داد. در ادامه گفتوگوی ایبنا با ملیحه نیکبخت، نویسندهی کتاب «بلندبالا» را میخوانید:
لطفا دربارهی کتاب «بلندبالا» و نحوهی شکلگیری آن توضیح بفرمایید.
این کتاب در قالب تاریخ شفاهی نگاشته شده و در مورد شهیدی است که قبل از اینکه وارد جبهه شود، پشت جبهه در عرصهي فرهنگی، فعالیتهای بسیاری انجام داده است. این کتاب به زندگینامهي شهید عباسعلی خمری دهسوخته پرداخته و از چند فصل برادرانه، مادرانه، دوستانه، عاشقانه و خویشانه تشکیل شده که هرکدام از افراد، روایات و خاطراتی که از ایشان دارند بیان کردهاند و من نگاشتهام.
چه شد که تصمیم گرفتید دربارهی شهید خمری دهسوخته بنویسید؟
نگارش این کتاب، پیشنهاد خود من نبود؛ یعنی اینطور نبود که من خودم از بین چندین شهید، سراغ خانوادهي این شهید بروم و از قبل تصمیم داشته باشم که در مورد این شهید بنویسم، بلکه پیشنهاد مجموعه بود، اما من برای پذیرفتن این کار، خوشحال هستم، چون هرچه پیش رفتم و از ایشان کسب اطلاعات کردم، متوجه شدم ایشان چقدر انسان فرهیخته و اهل مطالعه بودند و برای من خیلی جذاب بود و خود شهید نیز اهل نوشتن و دست به قلم بودند و اینها باعث شد تا انگیزه پیدا کنم در مورد ایشان بنویسم.
برخی نویسندهها از نگارش آثار سفارشی استقبال نمیکنند، چون معتقدند نویسنده باید با سوژه ارتباط برقرار کند تا بتواند در مورد آن بنویسد، نظر شما در این زمینه چیست؟
گاهی نویسنده یا پژوهشگر، رزمنده یا خانوادهي شهیدی را میشناسد و علاقهمند است که در مورد ایشان بنویسد، بنابراین با انگیزه به سراغشان میرود، ولی برخی اوقات، نویسنده شخصیتی را نمیشناسد و اطلاعات چندانی در مورد سوژه ندارد، در چنین شرایطی، این پیشنهادات مشکلی ایجاد نمیکند، مهم این است که مصاحبهکننده حین انجام مصاحبه با موضوع ارتباط برقرار کند و البته به نظر من، زمانی نویسنده میتواند دربارهی شهیدی بنویسد که از سوی آن شهید انتخاب شده باشد، در واقع باید این اجازه ابتدا از سوی شهید داده شود.
در رابطه با نگارش کتاب «بلندبالا» احساس کردم با این شهید یکسری اشتراکاتی دارم، چون من سردبیر یک نشریه هستم و وقتی در مورد شهید خمری دهسوخته تحقیق کردم، متوجه شدم ایشان هم کار سردبیری برای نشریه انجام میدادهاند، بنابراین احساس کردم از نظر علایق به هم نزدیک هستیم، به همین دلیل نوشتن دربارهي ایشان برای من جذابیت داشت.
اسم کتاب نخستین دریچه برای شناخت اثر است، مخصوصا وقتی دربارهی یک شخصیت شهید باشد، چرا اسم کتاب را «بلندبالا» انتخاب کردید؟
یکی از دلایل آن به خاطر سیمای ظاهری شهید بود که به تعبیر دوستانشان، وقتی از در وارد میشدند، بین چند نفر به خاطر قد و قامتی که داشتند، کاملا مشخص بود و همچنین به دلیل جایگاه رفیعی که شهدا دارند، این عنوان را برای کتاب انتخاب کردم.
«بلندبالا» چندمین اثر شما در حوزهی دفاع مقدس بوده است؟
قبل از نگارش این اثر، یک مجموعه داستان با عنوان «ردی از باران» را نگاشتم که داستان کوتاه دفاع مقدس است و کتاب «نماینده تامالاختیار» نیز از جمله کتابهایی است که در حوزهي تاریخ شفاهی نگاشتهام که البته بازنویسی آن را انجام دادهام. کتابهای دیگری هم بعد از «بلند بالا» نوشتهام که قرار است به زودی چاپ شود و در واقع میشود گفت اولین کتاب جدی من در حوزهی دفاع مقدس، کتاب «بلندبالا» بوده است.
در حال حاضر به نظر شما یک راوی یا مورخ چقدر به اسناد و منابع مورد نیاز دسترسی دارد و چه موانعی پیش پای کسی است که میخواهد به این منابع دسترسی پیدا کند؟
متأسفانه این موانع وجود دارد، مخصوصا برای من به عنوان یک نویسندهی خانم، وقفههایی برای چاپ اثرم به وجود آورد. انجام کار پژوهشی برای بانوان سخت است، چون هنوز جو مردسالاری در جامعه وجود دارد و افرادی که باید به سراغ آنها برویم و برای ما روایت کنند، چون در حال حاضر پستهای حساس و کلیدی دارند، وقتی سراغ آنها میرویم، اولا به عنوان یک خانم شاید مصاحبهکننده را جدی نگیرند، چون تمایل دارند شخصی که با آنها گفتوگو میکند از جنس خودشان باشد و مثلا جبهه رفته باشد. بارها پیش آمده بود که من برای مصاحبه میرفتم و به من میگفتند که تو چه میدانی دفاع مقدس و جبهه چیست؟ ساعتها باید اصرار میکردم تا وقت مصاحبه دهند. البته برخی افراد نیز خوب همکاری میکردند، اما هماهنگی با برخی دیگر بهخاطر پستهایی که داشتند، خیلی دشوار بود و من فکر میکنم اگر بابت کار خودم بود، هیچگاه ساعتها پشت در اتاق منتظر نمیماندم، اما چون مربوط به شهید بود برای من مقدس بود و باعث میشد پیگیری کنم.
به نظر میآید کتابهایی که در مورد شهدا نوشته میشود، باید از حالت کلیشهای خارج شود. راهکار شما برای رها شدن از این موضوع چیست؟
همیشه در حین مصاحبه وقتی احساس میکردم راوی میخواهد، حرفهایی بزند که معمولا دربارهی شهدا گفته میشود، میگفتم ما میدانیم که شهید قطعا فردی بوده که نماز به موقع میخوانده، لطفا برویم سراغ شخصیتی از شهید که مخاطب بتواند با ایشان همذاتپنداری کند. از وقتی بگویید که شهید فریاد زده یا بابت موضوعی عصبانی شده، مهربانی و دیگر حسنهای شهید را ما خودمان درک میکنیم و اگر غیر از این بود، لایق شهادت نمیشدند و این برای افرادی که با آنها مصاحبه میکردم خیلی جالب بود.
من اصرارداشتم که آنها این موارد را تعریف کنند و در کتاب نیز آوردهام و هیچوقت سعی نکردم بزرگنمایی کنم و برای شهید تقدس بیاورم، بیشتر تلاش کردهام شهید را فردی که مثل یک انسان عادی بوده و در لحظه انتخابی مناسب کرده نشان دهم که ما هم میتوانیم همچین انتخابی را داشته باشیم.
برای بهبود وضع کتاب دفاع مقدس چه پیشنهادی دارید؟
ما همیشه یکسری شخصیتها داریم که آنها را به عنوان نویسندهی دفاع مقدس شناختهایم، خوب است این فرصت را به بقیه هم بدهیم که در این فضا وارد شوند و قلم بزنند، چون شهدا متعلق به قشر خاصی از جامعه نیستند و آنها قهرمانان ملی و متعلق به همهی جامعه هستند.
اثر جدیدی در دست نگارش یا چاپ دارید؟
چند کتاب در حال چاپ دارم که در مورد اتفاقهایی است که در جریان کرونا رخ داد و مربوط به جهادگرانی است که از بیمارستان تا غسالخانه بیماران کرونایی را همراهی کردند که به نظر من خیلی به فضای دفاع مقدس نزدیک بود و خیلی از مردم داوطلبانه کمک کردند. بخشی از پژوهش این اثر را من بر عهده داشتهام.
شناسنامه: ملیحه نیکبخت، «بلندبالا؛ خاطرات سردار شهید عباسعلی خمری دهسوخته»، تهران: سوره مهر، چاپ نخست، ۱۴۰۱، بها: ۷۰ هزار تومان.
دیدگاه شما