کتابان: «ایران هرگز در هیچ جنگی پیروز نشده، اما هرگز در هیچ مذاکرهای شکست نخورده است.» این اذعان تاریخی دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا بهترین نمودار برد دیپلماسی ایران است؛ از محمدعلی فروغی در راهروهای کاخ ورسای در کنفرانس صلح پاریس تا مذاکرات برجامی محمدجواد ظریف در هتل کوبورگ وین، از پلتیک ارضی احمد قوامالسلطنه در مسکو تا خطابهی نفتی محمد مصدق در لاهه و... نشانههای قدرت ماورای مرز و بحار دیپلماتهای ایرانی هستند، آنگاه که بر توسن اعتماد حاکمان سوار و بر شناخت جهان روز مسلطاند. در همان کتابی که غلامعلی حدادعادل به جواد ظریف در ۳۰ تیر ۹۴ هدیه داد، «یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی از سفر کنفرانس صلح پاریس»، فروغی به «نقشه جغرافیایی مزخرفی» اشاره میکند که هیأت ایرانی به کنفرانس ورسای ارائه داد که شامل استرداد شهرهای ازدسترفتهی قفقاز، کردستان عثمانی، شهرهای مذهبی عراق، ترکستان روسیه و مقداری خاک اضافه بود اما این نقشه را نه برای خندهی حضار که برای واقعیتی تاریخی رو کرد؛ تثبیت مرزهای فعلی ایران در دورهی تقسیم گوشت قربانی «مرد بیمار اروپا» (امپراتوری عثمانی). فروغی در نامهاش نوشته: «ایران نه دولت دارد نه ملت... ایران اول باید وجود پیدا کند تا بر وجودش اثر مترتب شود. وجود داشتن ایران وجود افکار عامه است. وجود افکار عامه به این است که جماعتی ولو قلیل از روی بیغرضی در خیر مملکت کار بکنند و متفق باشند.» حدادعادل در یادداشتی که ابتدای کتاب برای ظریف نوشت به او توصیه کرد تا این کتاب را برای مقایسهی ایران امروز و ایران ۱۹۱۸ مطالعه کند؛ بیآنکه قصد قیاس ظریف و فروغی را داشته باشد.
اما ظریف هم همچون فروغی نقشهای در سر داشت؛ پیش از وزارتش گزارشی نوشت دربارهی «خطوط کلی دیپلماسی هستهای» و این نقشهی راهنمای عملش شد وقتی مذاکرات آغازشدهای را ادامه داد که از مسقط تا نیویورک، از لوزان تا وین باید میبرد و اجرایش میکرد. ایران بود و پنج قدرت صاحب حق وتو در شورای امنیت و آلمان و نمایندهی اتحادیهی اروپا؛ اقطاب قدرت امروز جهان و وزیر خارجهای که با شابلون حقوق ایران در سر، دو سالی مذاکره کرد؛ بیآنکه آن ۷ قدرت (پنج به اضافه یک و اتحادیه اروپا) طرحی مشترک، منافعی مشترک و روشی مشترک داشته باشند. و ظریف که دو سال قبل از تصویب قطعنامهی ۲۲۳۱ شورای امنیت و لغو قطعنامههای فصل هفتمی، چند روز پس از اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری خرداد ۹۲، در اتاق کارش در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، وقتی هنوز نه وزیر بود و نه مذاکرهکننده و نه خبری از مذاکرات محرمانه با آمریکا در عمان از سال ۱۳۹۰ داشت، صرفا در مقام گزارش به روحانی پیروز در انتخابات، در ۲۸۴۵ کلمه پیشنویس آن را نوشته بود؛ توافقی «برد - برد» در پلکانی با پنج سکو: جلوگیری از گسترده شدن تحریمها، رفع تدریجی اعمال تحریمها، تعلیق و در نهایت لغو تحریمها، خارج شدن پرونده از دستور کار شورای امنیت، عادیسازی پرونده در شورای حکام.
گزارش توصیفی از پروندهی تاریخی
کتاب «راز سر به مهر» (برجام؛ کوششی سترگ برای حقوق، امنیت و توسعه ایران) که روایانش ۴ مذاکرهکنندهی ارشد ایران: محمدجواد ظریف، علیاکبر صالحی، سید عباس عراقچی، مجید تختروانچی هستند و به همت سید علی موجانی، مشاور وزیر خارجه در پنج به اضافه یک جلد از سوی انتشارات «اطلاعات» منتشر شده دربارهی مذاکرات ایران و پنج به اضافه یک، برگ دیگری از قدرت دیپلماسی ایرانی است. کتابی به تعبیر ظریف «روایتی قابل انتشار از مذاکراتی که منتهی به برجام شد» چراکه اگر میخواست برخی دیگر از آن رازهای سر به مهر را افشا کند، حداقل جلدی دیگر به این ۵+۱ جلد و ۳ هزار صفحه کتاب اضافه میشد. مجموعهی «راز سر به مهر» که در واپسین روزهای مسئولیت دولت دوازدهم منتشر شد، به نوشته ظریف در مقدمهی کتابها: «گزارشی است توصیفی و مستند دربارهی روند یکی از مهمترین پروندههای تاریخ ایران که میکوشد قرائت ایرانی از برههای مهم در سرنوشت معاصر را به تصویر کشد. انگیزه بر سر تدوین این مجموعه حاصل ارزیابی روایتها و گزارشهایی بود که طرفهای مقابل – بیشتر آمریکاییها - به نشر و ترویج آن طی دو دههی اخیر مبادرت ورزیدند. آنها تلاش داشتند اذهان را بسازند و تاریخ را آنگونه که خود میخواهند گزارش کنند.»
«راز سر به مهر» روایتی ایرانی است در مقابل روایت آمریکاییها از مذاکرات هستهای، تا برجام در تاریخ با نگاه و نگرش آمریکایی نقل و داوری نشود؛ خصوصا که سه مذاکرهکنندهی ارشد آمریکایی نهان و عیان مذاکرات هستهای: جان کری، وزیر خارجهی وقت آمریکا (کتاب «هر روز موهبت دیگری است») و دو معاون وزارت خارجه، وندی شرمن (کتاب «من ترسو نیستم») و ویلیام برنز (کتاب «کانال پشتپرده») برجام را به روایت آمریکایی نقل کردهاند و جای روایتی ایرانی شامل سیر تولد و تطور و تحول برجام خالی بود تا از دید مذاکرهکنندگان ایرانی، آنچه در پشت درهای بستهی مذاکرات محرمانه و آشکار گذشت را نقل کرده و پیچیدگیهای تصمیمگیری داخلی و حاکمیتی در حوزهی سیاست خارجی متکی بر منافع ملی را به تصویر کشند. روایتی پرجزئیات از کشاکشهای فنی، دعواهای سیاسی داخلی و جدالهای دیپلماتیک خارجی و شرحی از خط مقدم جبههی نبرد بر سر خروج از سایهی فصل هفتم منشور ملل متحد با تدوین یک قطعنامهی ضدقطعنامهای در شورای امنیت (۲۲۳۱) و پایان دادن به تحریمهای مرتبط با برنامهی هستهای و تحریمهای تسلیحاتی. اثری مستند به قلم موجانی که گرچه در ایام مذاکرات همراه تیم مذاکرهکننده نبوده اما با ساعتها گفتوگوی جداگانه و جمعی با چهار مذاکرهکنندهی ارشد ایرانی توانسته روایتی خواندنی، با وجود صدها نکتهی فنی و دعوای حقوقی، ارائه دهد؛ با گاهی ۱۲ بار رفتوبرگشت متن میان راوی و نویسنده، تکمیل روایتی با روایت دیگر در زمانی محدود؛ از آبان ۹۹ تا تیر ۱۴۰۰.
چهرهی پشتپردهی مذاکرهی محرمانه
در آغاز قصهی برجام، در هر دو روایت ایرانی و آمریکایی به یک اسم میرسیم: دکتر سالم بن ناصر الاسماعیلی، مشاور سلطان قابوس پادشاه عمان. همان «دوست عزیز» سارا شورد، کوهنورد آمریکایی بازداشتشده در ایران که پس از آزادی در شهریور ۱۳۸۹، از او تشکر کرد و اول بار سر همین قضیه بود که «سالم» قدرت وساطت خود را بین ایران و آمریکا سنجید. چنانکه کری در خاطراتش نوشته در می ۲۰۱۱ [فروردین - خرداد ۱۳۹۰] زمانی که هنوز رئیس کمیتهی روابط خارجی مجلس سنا بود، سالم به او معرفی شد. روایت ایرانی، احالهی پرونده به کری را حوالی هفتهی سوم آبان ۱۳۹۰ میداند که دکتر سالم که حامل پیام سلطان برای اوباما بود، در کاخ سفید با اوباما و کری ملاقات میکند و رئیسجمهور آمریکا، کری را به عنوان نمایندهی خود برای دریافت پیامهای احتمالی دیگر و مسئول پروندهی ایران معرفی کرد؛ کری در دولت دوم اوباما وزیر خارجه و مذاکرهکنندهی ارشد آمریکایی برجام شد. اما جرقهی مذاکره برای رفع تحریم با آمریکا را سالم بن ناصر الاسماعیلی در ذهن مسئولان ایرانی زد؛ وقتی در اوج تحریمهای نفتی به محمد سوری، مدیرعامل شرکت ملی نفتکش، گفت پیشنهاد مذاکره با آمریکا را به مقامات ایرانی بدهد و در پاسخ به سؤال سوری که در آن صورت «شما چه کمکی میکنید؟» گفت: «من مسائل را به سلطان قابوس میگویم. شاید موافقت کند رابط این مذاکرات بین ایران و آمریکا شود.»
جلد اول کتاب «راز سر به مهر» شرح همین پیغام و پسغامهای ایرانیها و آمریکاییها با میانجیگری عمان است؛ جلب اعتماد دو طرف به مذاکرههای محرمانه برای یک هدف معلوم. چراغ سبز اول را هم علیاکبر ولایتی روشن کرد وقتی با شنیدن پیشنهاد محمد سوری پرسید: «آیا راهحلی برای رفع مسائل تحریم وجود دارد؟» و عمان را برای واسطهگری مناسبتر دانست. نظر ولایتی که به سالم رسید او به دلیل اهمیتی که موقعیت مشاور امور بینالملل رهبر جمهوری اسلامی ایران داشت، شنیدههایش را به سلطان قابوس رساند. پادشاه عمان هم با میانجیگری موافقت کرد و سوری را به عمان فراخواند تا در مذاکرهای دوساعته شرکت کند. طرف آمریکایی هم آمادگیاش را اعلام کرد. در ۲۳ آبان ۱۳۹۰، سفیر آمریکا در عمان، پیام رئیسجمهور آمریکا خطاب به سلطان قابوس را با این عبارت تقدیم دربار سلطنتی میکند که: اعلیحضرتا، اینجانب از اعزام آقای سالم الاسماعیلی به واشنگتن جهت مذاکره در چگونگی رفتار با ایرانیها تشکر میکنم. سفیر یک خبر دیگر را هم از واشنگتن با این مضمون که «رئیسجمهور اوباما تمایل به انجام مذاکره با تهران دارد» به آگاهی مقامات عمانی رساند.
سوری سراغ علیاکبر صالحی، وزیر امور خارجه میرود و از زبان او این پیامها را منتقل میکند: «ما حق غنیسازی را صد درصد طبق قوانین بینالمللی برای خودمان محفوظ نگه میداریم. ما امضا خواهیم کرد که به هیچوجه تمایلی به ساخت سلاح هستهای نداریم. آمریکا باید تعهد نماید که تحریمهای یکجانبه و چندجانبه را لغو نماید و ما پس از اینکه این تحریمها را لغو کرد، پروتکل الحاقی را امضا خواهیم کرد. باید به تمام تکنولوژیهای نوین بهخصوص در زمینهی هستهای حق دسترسی داشته باشیم.» سوری «پیشنویس دکتر صالحی» را به دکتر سالم تحویل میدهد.
یک روز پس از ملاقات سلطان و سناتور کری در ۱۳۹۰.۹.۱۹ دکتر سالم موافقت کری با نظرات صالحی را اعلام میکند. صالحی اما یک خواستهی جدی داشت: «آمریکا نظر کتبی بدهد.» واشنگتن تصمیم میگیرد پاسخ کتبی را با اعزام مجدد کری به مسقط در اختیار میانجی بگذارد. حالا طرف آمریکایی یک درخواست جدی دارد: «به منظور جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته ما از اعلیحضرت تقاضا داریم در گام اول، از موافقت مقام معظم رهبری ایران در خصوص اجرای مذاکرات اطمینان حاصل نمایند. دوم هیات مذاکرهکننده بایستی از جانب مقام معظم رهبری جهت مذاکرات در موضوع فوق اختیار تام داشته باشد تا امکان اجرایی شدن بندهای توافق در اسرع وقت میسر گردد.» سالم الاسماعیلی در ۱۳۹۰.۱۲.۸ وارد تهران میشود و نامهی سلطان قابوس را به ولایتی میدهد: «طرف آمریکایی تمایل دارد از سوی مقام معظم رهبری شخصی معتمد برای پیگیری موضوع و مذاکره معرفی گردد.»
صالحی در ۲۶ اسفند ۱۳۹۰ خدمت مقام معظم رهبری رسید تا نظر ایشان را جویا شود: «حضرت آقا فرمودند که ببینید به آمریکا نمیشود اعتماد کرد آقای صالحی، آمریکا همیشه خلف وعده میکند و قابل اعتماد نیست... گفتم جسارت است اگر اجازه بدهید ما از باب اتمام حجت این کار را بکنیم... ایشان فرمودند: من مخالفتی نمیکنم، اتمام حجت خوب است بروید. اما شرط گذاشتند، گفتند آقای صالحی چند تا شرط دارم: یک در حد شما نروند، یعنی وزیر نرود، سطح وزیر نرود مثلا پایینتر باشد. دو: مذاکره برای مذاکره نباشد. سوم فرمودند فقط راجع به هستهای مذاکره میکنید.»
تماس لاریجانی و تقابل جلیلی
از نیمهی دوم آذر ۱۳۹۰، موضوع تماسهای ایران و عمان دیگر امری محدود در دایرهی ولایتی و صالحی نبود و حتی پیش از آنکه محمود احمدینژاد در جریان قرار بگیرد، مسئولان عالی دبیرخانهی شورای عالی امنیت ملی پی به ماجرا بردند. به نوشتهی کتاب، سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و تیم او مصمم شده بودند از هیچ کوششی برای توقف مذاکرات مسقط فروگذار نکنند؛ چراکه کانال مسقط جریان مذاکرات او با ۵+۱ در استانبول و بغداد و... را تحتالشعاع قرار میداد. به همین دلیل وقتی علی لاریجانی رئیس مجلس سه ماه بعد (۲۹ خرداد ۱۳۹۱) با صالحی تماس گرفت و جویای نتیجهی امور شد، پاسخ میشنود: «امور متوقف است.» لاریجانی به نظر مقام معظم رهبری استناد میکند: «معظم له گفتند از نظر ایشان فرصت خوبی است و توصیه بر فعال شدن داشتند.» با این اشاره صالحی حکایت سرگشتگی و معطلی خود را با او در میان میگذارد. مدت کوتاهی بعد لاریجانی خبر میدهد که «صحبتهای لازم به عمل آمده است و شما میتوانید کار را انجام داده و پیگیری کنید.» صالحی برای اطمینان خاطر خودش هم جویای نظر رهبری میشود. تاکید آن بود که درک مخالفان مذاکره در مسقط از بیسرانجام ماندن مذاکره، نادرست بوده و کماکان همان شرایط اولیه و چهارگانهی رهبری برقرار است.
جلیلی اما باز مخالفت میکند و در تماس تلفنی به صالحی میگوید: «با توجه به مذاکرات پنج به اضافه یک و با منطق قوی ما در مسکو، آنها تسلیم ما هستند لذا چرا باید دو مسیر را باز کنیم؟» بعد میخواهد گزارش دیگری به رهبری داده شود تا ایشان تصمیم بگیرند. نظر همان است که گفته شد. در نهایت صالحی با دبیر شورای عالی امنیت ملی و حیدر مصلحی وزیر اطلاعات وارد شور میشود. در آن جلسه جلیلی میگوید: «پیگیری آقای صالحی سبب شد رای مخالف رهبری تغییر پیدا کند.» اما صالحی اشاره میکند: «پیگیری اصلی از طرف لاریجانی انجام شده است.» مصلحی میپرسد: «آیا مطمئن هستید که مذاکره با آمریکا نتیجهای خواهد داد؟» و صالحی در جواب میگوید: «مگر پنج به اضافه یک نتیجه داده که اکنون انتظار آن را داریم این الگو نتیجه بدهد؟»
راز خبر صالحی
در نهایت روندی که آبان ۱۳۹۰ کلید خورده بود، در تیر ۱۳۹۱ به مرحلهی اجرا میرسد. هیات ایرانی با چند روز تاخیر در ۱۸ تیر ۱۳۹۱ نخستین دیدار با همتاهای آمریکایی خود را انجام داد. علیاصغر خاجی معاون وقت وزارت خارجه در رأس هیاتی به همراه محسن بهاروند معاون مدیرکل حقوقی و رضا نجفی رئیس ادارهی خلع سلاح و یک کارشناس دیگر به مسقط اعزام شدند و رضا زبیب مدیرکل آمریکای شمالی وزارت خارجه با پونیت تالوار مدیر ارشد امور ایران، عراق و حوزهی کشورهای خلیجفارس در شورای امنیت ملی آمریکا صحبت را آغاز کرد. طرف آمریکایی به این ارزیابی میرسد که به علت فقدان دستورالعمل مشخص نمیتواند توافقی را نهایی کند و مذاکرات مسقط ۱ بدون نتیجهی مشخصی به پایان رسید. ارزیابی تهران هم از مذاکرات منفی و حاکی از عدم حسننیت طرف آمریکایی بود، اما دکتر سالم، نظر طرف آمریکایی را اینطور به اطلاع میرساند: «رئیسجمهور اوباما کاملا از محتوای مذاکرات مسقط آگاهی یافته و ارزیابی ایالات متحده از مذاکرات مثبت بوده و به باور آنها این گفتوگو میتواند مبنایی برای مذاکرات ایران و آمریکا باشد.» دکتر سالم که در نقش میانجی زمینهی دیدار و مذاکرهی دور نخست را فراهم آورده بود، از زمان پایان نشست اول تا سازماندهی دیدار دوم که هشت ماه بعد محقق شد، فعال مایشاء در پرونده گشودهشدهای بود که به «ابتکار عمان» مشهور شده است.
دور دوم مذاکرات در ۱۲ و ۱۳ اسفند ۱۳۹۱، در مسقط انجام شد. در این دور از مذاکرات خاجی معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه از طرف ایران و ویلیام برنز قائممقام وزارت امور خارجه آمریکا به عنوان رؤسای هیات به مذاکرات اضافه شدند. در مسقط ۲ طرف ایرانی تاکید داشت شناسایی حق غنیسازی، کلید حل مشکل است. پس از پایان جلسه مقام آمریکایی صراحتا میگوید: «من به عنوان مقام دولت آمریکا برای اولین بار غنیسازی بومی شما را شناسایی کردم. همچنین متعهد شدم که این مذاکرات را تا رسیدن به راهحل جامع ادامه دهم.»
همان روز صالحی در حاشیه همایشی در تهران خبر داد: «از امروز شاهد رفع تدریجی تحریمها خواهیم بود.» این خبر در جو آن روزهای مذاکرات علنی هستهای که جلیلی پیش میبرد و نشانی از گشایش نبود، هم عجیب بود و هم سربسته ماند تا راز آن جمله بعدها با افشای مذاکرات محرمانه آشکار شود.
پروندهی ظریف
با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری در ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ به صالحی ابلاغ شد که موضوع مذاکرات دوجانبهی هستهای با آمریکا را با روحانی هماهنگ کند و تاکید شد که به جلیلی هم گفته شده پیگیری موضوع را به روحانی واگذار کند. صالحی دو جلسه با روحانی داشت: جلسهی اول دو روز بعد از انتخابات بود که ماجرا را برای رئیسجمهور منتخب شرح میدهد و روحانی دو سؤال میپرسد: «شرط آنها چیست؟» و «شما پیشقدم بودهاید؟» چند جلسه هم برای تشریح موضوع با ظریف به نمایندگی از روحانی برگزار شد. طبق روایت صالحی «گفتم آقای روحانی؛ این هم نامهی آقای سلطان! گفت باورنکردنی است یک همچنین عبارتی، یعنی غیرقابل باور است، غیرقابل باور است، گفتم به هرحال تا اینجا آمده بقیهاش [را] هم ادامه بدهید.»
عباس عراقچی که آن زمان سخنگوی وزارت خارجه بود، پس از پایان جلسهی وزیر و معاونان وقت وزارت خارجه در مرکز تحقیقات استراتژیک با روحانی، در آسانسور تصادفا با ظریف برخورد میکند. آن زمان مطرح شده بود که ظریف نامزد مورد نظر رئیسجمهور برای تصدی وزارت خارجه است اما مسئولیت را نمیپذیرد. عراقچی علت را که جویا میشود، ظریف دو دلیل را ذکر میکند: «نخست آنکه مطمئن هستم وقتی این کار را انجام دهیم، در نهایت بدهکار و قربانی خواهیم بود. در حقیقت وقتی از پل گذشتیم، تمام است.» سپس به طنز مثال فیل و هندوستان را نیز ذکر میکند. دوم آنکه اظهار میدارد: «خرسند نخواهم شد در سرنوشت مردم شریک شده اما شرمندهی آنها بمانم» و اضافه میکند: «اگر از وضعیت و سوابق آگاهی نداشتم، تصمیم به پذیرش این مسئولیت بسیار آسان بود، اما شرایط کشور و آیندهی ملت ایران بر ذهنم سنگینی میکند.»
در نهایت ظریف مسئولیت وزارت خارجه را پذیرفت و اولین اقدام پس از آن، انتقال پروندهی مذاکرات هستهای از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه بود. مشهور است که وقتی در این باره از روحانی سؤال شد، پاسخ میدهد: «پرونده را به وزارت خارجه برنگرداندم، بلکه آن را به آقای ظریف دادم. اگر دکتر ظریف دبیر شورای عالی امنیت ملی هم شده بود، پرونده را به او میدادم. به رهبری هم گفته بودم که میخواهم پرونده را به آقای ظریف بدهم.»
یک ماه پس از استقرار دولت، باز کانال مسقط فعال شد؛ این بار در سطح معاونان وزارت خارجه؛ ۱۷ تا ۱۹ شهریور ۱۳۹۲، مجید تختروانچی و عباس عراقچی روبهروی ویلیام برنز قائممقام وزیر خارجه آمریکا و جیک سالیوان مشاور امنیت ملی بایدن معاون رئیسجمهور آمریکا و... نشستند و پس از دو روز مذاکره در مسقط ۳ مقرر شد که مذاکرات در حاشیهی مجمع عمومی سازمان ملل متحد ادامه یابد.
تصمیم اوباما پس از انتخاب روحانی
مذاکرهکنندگان ایرانی از ۲۶ شهریور تا ۱۹ مهر ۱۳۹۲، در نیویورک بودند؛ آنها مامور شده بودند هر دو مجرای گفتوگوهای هستهای، مذاکرات آشکار با «پنج به اضافه یک» و محرمانه با آمریکا را پیش ببرند. مذاکرهکنندگان باید حتی بخش محرمانهی ماموریت خود را از همکاران و اعضای نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد هم پنهان نگاه میداشتند. هیاتهای مذاکرهکننده معمولا از درِ پشتی وارد هتل میشدند و به طبقهای که سوئیتی در آن بود میرفتند. در این مرحله بود که وندی شرمن، معاون سیاسی وزیر خارجه ایالات متحده، به گروه آمریکایی در مذاکرات دوجانبه اضافه شد؛ مسیری که باید به روند مذاکرات «پنج به اضافه یک» میپیوست. در واقع مذاکرات ایران و آمریکا باید در نهایت تبدیل به یک توافق میان ایران و «پنج به اضافه یک» میشد و چنانکه راویان کتاب تاکید کردهاند آمریکا پذیرفته بود که مسئولیت کسب موافقت «پنج به اضافه یک» برعهدهی آن کشور خواهد بود. پس از این مذاکرات بود که ویلیام برنز رئیس هیات مذاکرهکننده به طرف ایرانی گفت: «برای نخستین بار مواردی را به رسمیت شناختهایم که هیچگاه آمادهی پذیرش آن نبودیم، از جمله اینکه برای نخستین نوبت غنیسازی در داخل ایران را، مشروط بر اینکه صلحآمیز بودن آن تضمین شود، به رسمیت شناختیم و بر اساس نظر شما، رئوس گام نهایی را در توافق جاری لحاظ کردیم.»
وندی شرمن در کتاب خاطراتش (من ترسو نیستم) نوشته که ایرانیها از مذاکرات عمان بر «غنیسازی برای مصارف غیرنظامی و صلحآمیز» پافشاری میکردند و آن را «حق ذاتی آنها به عنوان دولتی مستقل» میدانستند که «هیچ عهدنامهای را نقض نمیکرد.» به نوشتهی شرمن «حالا رئیسجمهور اوباما که انتخاب روحانی به ریاستجمهوری را فرصتی میدید، تصمیم گرفت در مسیر مذاکرات محرمانه تغییر عمدهای ایجاد کند. او مطرح کرد حاضر است حداقل به پذیرش میزان محدودی از غنیسازی فکر کند به شرطی که به طور جدی تحت نظارت و تائیدشدنی باشد. در واقع ما امتیاز خاصی نمیدادیم. ایران در همان زمان هم کاملا در دانش غنیسازی اورانیوم خبره بود. آنها به ذخیرهی خود هر روز میافزودند، چه ما میخواستیم آن را به رسمیت بپذیریم و چه نپذیریم. اگر ما به تاسیساتشان حمله میکردیم، آنها دوباره میساختند و احتمالا این بار در زیرِ زمین. ما نمیتوانستیم با بمب، دانششان را از بین ببریم. پافشاری بر موضع غنیسازی صفر باعث میشد شرکای اروپایی کلافه شوند و در اعمال تحریمهایشان تعلل کنند. همچنین به ایران فرصت میداد تا آمریکا را به عنوان طرف آشتیناپذیر معرفی کند. در عوض، این پیشنهاد جدید به ما اجازه میداد بر فعالیتهای هستهای ایران مسلط شویم و در عین حال اجازه میداد ایران بگوید توانسته در برابر جهان مقاومت کند و برنامهی هستهای غیرنظامیاش را نگه دارد.»
نگرانی آمریکا از شنود
ملاقاتِ کاریِ دوجانبهی ظریف با کاترین اشتون نمایندهی اتحادیهی اروپا و سرپرست گروه مذاکراتی «پنج به اضافه یک» در اول مهر ۱۳۹۲ برگزار شد. طبق توافق باید وزیر امور خارجهی ایران فقط با وزرای خارجه و معاونان هم با یکدیگر ملاقات کنند. اولین نشست وزرای خارجهی ایران و «پنج به اضافه یک» در پنجشنبه چهارم مهرماه ۱۳۹۲، با حضور همهی وزرا برگزار شد. نخستین ملاقات در سطح وزرای خارجهی ایران و آمریکا تنها چند دقیقه پس از پایان دیدار یکساعته با اعضای «پنج به اضافه یک» به درخواست طرف آمریکایی انجام شد، در اتاقی بدون پنجره که ابعادی بیش از یکونیم متر در سه متر نداشت، با یک کاناپه و یک تلفن. اولین جملهی ظریف به جان کری این بود: «چرا اینجا؟» و همتای آمریکاییاش پاسخ داد این اتاق تنها جایی بود که توانستیم تحت پوشش امنیتی و عدم شنود مذاکره کنیم. در واقع اینجا بود که گروه مذاکرهکنندهی ایرانی فهمید آمریکاییها در طول مذاکرات به شدت نسبت به شنود از سوی دیگران و به خصوص اسرائیلیها نگران هستند. کری در ابتدای این ملاقات ۳۰ دقیقهای به ظریف میگوید من را «جان» صدا بزن و متقابلا ظریف را هم «جواد» خطاب میکند.
پایان مذاکرات پنهانی
مقصد بعدی معاونان وزرای خارجه ایران و آمریکا مسقط بود؛ در ۱۸ و ۱۹ مهر ۱۳۹۲ و یکی از موضوعات شاخص در چهارمین دور مذاکره در این شهر، فتوای مقام معظم رهبری پیرامون حرمت سلاحهای کشتار جمعی. مقرر شد برای پنجمین دور و در نوبتی دیگر، مذاکرات طی روزهای ۴ و ۵ آبان ۱۳۹۲، در مسقط، بر اساس متن طرف ایرانی ادامه پیدا کند. هیات مذاکرهکننده در قریب به ۹۰ درصد متن نوشتاری پیشنویس تفاهمنامه با طرف آمریکایی به توافق رسید و قرار بود حاصل ماهها مذاکرات فشرده در قالب «ابتکار عمان» به فرایند مذاکراتی «پنج به اضافه یک» منتقل شود. ملاقات دو وزیر (ظریف و کری) به صورت پنهان در ژنو ۲، آن هم در شرایطی که همتاهای اروپاییشان پیش از کری خود را به صحنه رسانده بودند، تقریبا ناممکن بود. به همین دلیل طرف آمریکایی به این نتیجه رسید که دیگر نمیتوان پنهانکاری کرد و باید روند مذاکرات دوجانبه به مجموعهی «پنج به اضافه یک» منتقل شود.
کار به ژنو کشید؛ ۱۷ آبان ۱۳۹۲، به رغم حمایت غالب اعضا از فرایند مذاکرات دوجانبه با ایران و پیشنویس ارائهشده توسط طرف آمریکایی، طرف فرانسوی با اظهار تعجب و دلخوری از فرایندی که در آن مشارکت نداشته، اصلاحات متعددی پیشنهاد داد که کل متن را به هم میریخت. طبق آن دو بند کلیدی و اصلی مربوط به غنیسازی حذف میشد. در آنجا ظریف خطاب به وزرای خارجه میگوید: «ما با حسننیت وارد مذاکره شدیم، ولی حاضر نیستیم که دوباره روی متنی که مذاکره کردهایم، مذاکره کنیم.» ظریف حتی نپذیرفت که این متن مبنای مذاکره باشد و به بررسی آن در تهران و برگشت با پیشنهادات و تغییرات لازم موکول کرد. جلسه بدون نتیجه تمام شد؛ برخلاف انتظار سرگئی لاوروف، وزیر خارجهی روسیه، که حتی برای جشن موفقیت بطری شامپاین هم همراهش آورده و زیر میز پنهان کرده بود تا پس از اتمام جلسه همکاران چینی، اروپایی و آمریکاییاش را دعوت کند و جشن بگیرند. لاوروف که بعد از محاجهی تند ظریف سخت دمغ و دلخور بود، قبل از آنکه هیات ایرانی اتاق را ترک کند، بطری را نشان شرکای خود داد و گفت: «توافق که نکردیم، لاقل شامپاین خودمان را بنوشیم.» بلافاصله کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیهی اروپا روی پایش زد و گفت: «ظریف هنوز بیرون نرفته، زشت است، مراعات کن.»
ژنو ۳؛ ساعت ۳ صبح ۳ آذر
توافق اما ساعت ۳ صبح ۳ آذر در ژنو ۳ حاصل شد که آمریکا به همراه اعضای «پنج به اضافه یک» بدون هرگونه شرطی غنیسازی ایران را به رسمیت شناخت. چنانکه وندی شرمن، ۸ سال بعد (آبان ۱۴۰۰) در مصاحبهای اعتراف کرد آمریکا پیش از آغاز مذاکرات برجام به دنبال تعطیل کردن کل برنامه غنیسازی ایران بود: «ما میخواستیم این را (برنامه غنیسازی ایران) تا ابد تعطیل کنیم تا آنها هیچ غنیسازیای نداشته باشند. اما رئیسجمهور [اوباما] به این درک رسیده بود که مردم نمیتوانند دانشی را که یاد گرفتهاند از یاد ببرند. این بود که گفت دربارهی اینکه ایران، یک برنامهی غنیسازی کوچک، محدود و غیرنظامی داشته باشد که ذیل معاهدهی منع اشاعهی تسلیحات اتمی مجاز باشد و آژانس اتمی بر آن نظارت کند، تأمل خواهد کرد.» این گفتهها تا اندازهای با آنچه «جان کری»، وزیر خارجهی پیشین آمریکا در کتاب خاطراتش (هر روز موهبتی دیگر است) نوشته مطابقت دارد: «موضع آمریکا برای مدت طولانی این بود که هرگونه غنی سازی هرچند هم غنیسازی خیلی محدود، برهمزنندهی هرگونه توافقی است، اما شرکای ما در گروه ۵+۱ به اجماع از این موضع کنار رفتند و آنها تصمیم گرفتند که به طور خاص به ایران، چیزی که دیگر کشورها داشتند انجام میدادند، داده شود. از نظر آنها (شرکای آمریکا در ۵+۱) باید دربارهی غنیسازی در آینده صحبت شود تا ایرانیها مذاکرات را جدی بگیرند. من همچنین از گفتوگوهای خصوصیام فهمیدم که به رغم موضع علنی دولت بوش، این دولت در خفا و به صورت خصوصی موافق [این] ایده(غنیسازی ایران) بود هر چند آنها هرگز دربارهی اینکه ساختار یا سطوح (غنیسازی) چگونه باشد، به جمعبندی و نتیجه نرسیدند. جدای از اینکه آیا ایران حق غنیسازی دارد یا ندارد، من این را متوجه بودم که تا زمانی که ما آمادهی صحبت دربارهی احتمال تداوم غنیسازی ایران تحت محدودیتهای به دقت تعریفشده نباشیم، هیچ راهی برای تحقق دسترسی، شفافسازی و محدودیت مورد نیاز برای اطمینان از عدم پیگیری برنامهی اتمی نظامی توسط ایران وجود نخواهد داشت. شاید اصلا راهی برای آوردن ایران به میز مذاکره هم وجود نمیداشت. یک فرد عادی در ایران از این ایده که کشورش نمیتواند کاری کند که دیگر کشورهای مستقل انجام میدهند (غنیسازی)، به خاطر اینکه آمریکا از آنها میخواهد، عصبانی میشود. از نظر ایرانیها چنین چیزی تسلیم شدن محض در برابر آمریکا است.» (ترجمه خبرگزاری فارس)
بامداد ۳ آذر ۱۳۹۲ ظریف توئیت کرد: «ما به توافق رسیدیم.» او در حالی پس از نزدیک به ۲۶ ساعت کار مداوم برای خواب آماده میشد که اصلا مطمئن نبود عکسالعمل تهران چگونه خواهد بود و آیا توافق را تائید میکند یا خیر. وقتی پس از دو ساعت استراحت بیدار شد، تکه کاغذی کنار میز با دستخط یکی از اعضای هیات توجهاش را جلب کرد. آنجا نوشته بود: «رئیسجمهور به رهبری تبریک گفته و رهبری هم به رئیسجمهور.» تصمیم نهایی بر عهدهی روحانی بود: «در آخرین تلفن صبح زود به آقای ظریف پاسخ مثبت دادم.» (گفتوگوی مکتوب روحانی با محمد قوچانی، آگاهی نو، شماره ۴)
غنیسازی ایران به رسمیت شناخته شد؛ باراک اوباما هم اعلام کرد «ایران مانند هر کشور دیگری باید بتواند به یک برنامه هستهای صلحآمیز دسترسی داشته باشد.»
اولین استعفای ظریف
۷ ماه پس از وزارت و ۳ ماه پس از توافق موقت ژنو، قبل از شروع مذاکرات وین در ۲۷ و ۲۸ اسفند ۱۳۹۲، ظریف اولین استعفای خود را نوشت؛ در کتاب (جلد دوم، ص ۲۲۰-۲۱۹) دلیلش اینطور ذکر شده که «علاوه بر مشکلات خارجی و فشارهای دلواپسان، با کارشکنیهای درون دولت و نیز بیمهری فراوان در بودجه وزارت امور خارجه نیز مواجه شده بود.» ظریف قرار بود پس از مذکرات وین استعفا را بدهد و به دوران قبل از وزارت برگردد و در نظر داشت برای کم کردن تبعات احتمالی درز خبر، در آخرین لحظات پیش از ترک تهران، و قبل از سوار شدن به هواپیما، نامه را از طریق پیکی مطمئن برای روحانی بفرستد. نامه درون کیفدستی ظریف بود اما «به دلیل کاملا تصادفی ناشی از یک اشتغال ناخواسته» او در لحظات پایانی این نامه را به کلی فراموش کرد و بعد از بازگشت از وین هم از تحویل آن صرفنظر کرد: «گاهی فکر میکنم حیف شد آن استعفا را ندادم. خیلی عجیب بود، هواپیما که حرکت کرد، دیدم استعفانامه هنوز دستم است. قرار بود بدهم دست سرپرستان محافظان که ببرند دفتر رئیسجمهور تحویل بدهند.»
ظریف در استعفانامهاش نوشته بود: «امروز در شرایطی عازم دور دوم مذاکرات سرنوشتساز هستهای میشوم که پیروزیها شکست جلوه داده میشوند، نجابت و رعایت منافع ملی با بیحرمتی و دروغ پاسخ داده میشود، دستگاه سیاست خارجی در فلاکت مالی و ذلت ساختاری به سر میبرد، و به جای تقدیر از وزیر امور خارجه و همکارانش، توبیخ میشویم. جنجال سیاسی و جناحی، پیروزیهای جنابعالی و دولت در سیاست خارجی را شکست جلوه داده است و رفتار نابهنجار و غیرصادقانه پیرامون دیدار خانم اشتون با چند نفر، آستانهی آسیبپذیری نظام مقتدر جمهوری اسلامی ایران را به حدی پایین آورده است که یک دیدار، نه تنها میتواند به تشکیل کمیتهی حقیقتیاب از سوی مجلس شورای اسلامی بینجامد، بلکه به دستپاچگی، فرافکنی و دروغپردازی منجر شود. در شرایطی که اعضای دولت وارد ماجرا شدهاند، خود را ناتوان از ورود به این صحنه مخل منافع و امنیت ملی میبینم و ادامهی خدمت را ناممکن میدانم. برای جلوگیری از بحران، این دور مذاکرات را با هر وضعی با توکل به خدا و به یاری امام زمان انجام خواهم داد، ولی پس از آن از ادامهی خدمت معذورم.»
امضای کری و تضمین اوباما
اما این فقط نگرانی از کارشکنیهای داخلی نبود که توافقهای پلهای را تهدید میکرد بلکه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا چشمانداز ناروشنی به آیندهی برجامِ در حالِ تولد داده بود. منتقدان داخلی این نقلقول از ظریف که «امضای کری تضمین است»، را مبنای خوشباوری هیات مذاکرهکنندهی ایرانی دانستند، اما ظریف سالها بعد توضیح داد که «من یک جا نگفتم امضای کری سند است؛ گفتم شما از بنده امضا خواستید من امضا آوردم. به من گفته شد اول باید آقای اوباما امضا کند که تحریمها را برداشته تا شما اقداماتتان را انجام دهد. دستور من این بود که باید امضا بگیرید، که امضا گرفتم.» (دیدار با روزنامهنگاران حوزهی سیاست خارجی، عصر ایران، ۱۳ آبان ۹۸)
برخلاف ادعای منتقدان داخلی توافق هستهای دربارهی غفلت تیم مذاکرهکننده از ضمانت اجرایی که خصوصا پس از خروج آمریکا از برجام در دولت دونالد ترامپ مطرح شد، در خلال مذاکرات، ظریف همین نگرانی را به کری منتقل کرده بود: «یکی از نگرانیهای موجود آن است که چه تضمینی وجود دارد رئیسجمهور بعدی آمریکا به تعهدات این توافق پایبند بمانند؟ اگر آقای جب بوش یا آقای رامنی وارد مبارزات انتخاباتی شده و یکی از آنها پیروز گردد، و یا حتی خانم هیلاری کلینتون برگزیده شود، چه خواهد شد؟» کری به شوخی گفته بود از جب بوش و رامنی «ما خودمان هم میترسیم.» بعد جواب داده بود که «اگر شما به تعهدات خود پایبند باشید و آنها بهانهای نداشته باشند، هیچ کاری نمیتوانند بکنند، اگر هم بکنند آن موقع شما دیگر هیچ تعهدی نخواهید داشت و از دید جامعهی بینالملل حق دارید هر کار میخواهید انجام دهید... ضمنا خود ما هنوز دو سال دیگر بر سر کار هستیم و در این دو سال همه چیز تثبیت میشود.» ظریف این استدلال همتای آمریکاییاش را رد کرده بود: «ما به سختی به قول مکتوب شما اعتماد میکنیم، چگونه میتوانیم به تعهد شفاهی شما اعتماد کنیم؟ باید توافق به شکلی باشد که امکان تخلف از آن نباشد.» (کتاب چهارم، صص ۷۸-۷۷)
پیادهروی پردردسر
عکس پیادهروی ظریف و کری در خیابانهای ژنو در ۲۴ دی ۱۳۹۳، یکی از قابهای ماندگار توافق هستهای است؛ خبرنگاران حاضر در ژنو نوشتند دو وزیر خارجه برای تنفسی کوتاه مذاکرات را ترک و دقایقی در خیابانهای ژنو قدم زدند. (ایسنا) اما این پیادهروی که اتفاقا در تهران با نقدهای تندی هم روبهرو شد، پشتپردهای هم دارد که اول بار در این کتاب فاش شده است: در جریان مذاکره ترجیح دادند جلسهی ملاقات رسمی وزرا برای تنفسی کوتاه تعطیل شود. ظریف با هدف کنترل فضای کاملا ملتهب جلسه، پیشنهاد کرد کمی در حیاط هتل قدم بزنند. ظریف با فرض آنکه تا رسیدن کارشناسان، چند دقیقهی کوتاه در حیاط هتل قدم خواهند زد، با کری همقدم شد. بعد از رسیدن به لابی هتل معلوم شد هتل حیاط ندارد، کری پیشنهاد کرد در خیابان قدم بزنند و ظریف برای آنکه طرف مقابل عدم همراهی او را با شرایط داخلی ایران مورد تحلیل و سوءاستفاده قرار ندهد، پیشنهاد همتای خود را پذیرفت. ظریف به شوخی گفت: «این راهپیمایی مشترک ما بیحاشیه نخواهد شد.» کری با شنیدن این حرف ظریف میگوید: «اگر مناسب نمیدانید، میخواهید اصلا راه نرویم.» ظریف میگوید ادامه دهند. در آن همقدمی دوبهدوی ۱۵ دقیقهای، مهمترین موضوعی که وزیر خارجه آمریکا در میان گذاشت، گلایهی دوباره از مشارکت نمایندهی وزارت اطلاعات ایران در جلسهی مذاکره بود. ظریف پاسخ میدهد: «حضور ایشان حتما نیاز است تا در این جلسه یک نماینده و ناظری باشد که بتواند گزارشی مستقل و مکمل بدهد.» در پایان پیادهروی بیسابقهی وزرا در تاریخ روابط ایران و آمریکا، کری موضوع جیسون رضائیان، خبرنگار زندانی واشنگتنپست در تهران را پیش کشید و تلویحا آمادگی نوعی معامله در مورد همهی زندانیان را مطرح کرد. (کتاب چهارم، صص ۱۱۲-۱۱۰) یک سال بعد در ۲۶ دی ۱۳۹۴ همزمان با توافق وین برای اجرای برجام، رضائیان در چارچوب مبادلهی زندانیان دو کشور آزاد شد.
بازی روسی
سرانجام پس از ۲۲ ماه مذاکره در دولت روحانی، بعد از ۱۷ روز مذاکرهی فشرده در وین، ایران و ۵+۱ روز سهشنبه ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ (۲۳ تیر ۹۴) موفق به دست یابی به یک توافق جامع و نهایی شدند که به برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) موسوم شد. یکی از آخرین گرههایی که وزرای ۷ کشور در هتل کوبورگ وین باز کردند، تصمیمگیری دربارهی تحریمهای تسلیحاتی ایران بود که در نهایت با توافق بر سر پایان این تحریمها ۵ سال بعد (۲۷ مهر ۹۹) راه برای توافق هموار شد. اما این گره چندان هم آسان باز نشد و کار به مجادلهی وزرای خارجهی ایران و آمریکا کشید. ظریف به کری میگوید: «اگر منطق حرف شما چنین است که چون گردنکلفت هستید و عضو شورای امنیت هستید و لذا حرف تان را ما باید اطاعت کنیم، باید بگویم شرمنده! اگر ما میخواستیم اینگونه عمل کنیم، ۳۶ سال پیش انقلاب نمیکردیم و این همه شهید نمیدادیم.» کری پاسخ میدهد: «به گونهای حرف میزنید انگار واقعا میخواهید به تحریم تسلیحاتی پایبند باشید و آن را اجرا کنید. شما که اجرا نمیکنید. کمااینکه قبلا هم نمیکردید.» جواب ظریف این بود که: «اگر کرده بودیم و سر فرود آورده بودیم که حالا داعش به جای موصل، از بغداد و اربیل با شما صحبت میکرد.» (کتاب پنجم، صص ۴۳۱-۴۳۰) موضوع تحریمها حتی در یک جلسهی وزرا باعث درگیری میان فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و ظریف هم شد. در آن جلسه وزیر خارجهی انگلیس با اصرار بر وضعیت بحرانی در خاورمیانه و خلیجفارس گفته بود که توافق بدون تحریم تسلیحاتی درازمدت علیه ایران امکانپذیر نیست. ظریف هم پاسخ داد که توافق با چنین تحریمی ممکن نیست. موگرینی به عنوان رئیس جلسه، با لحن تهدیدآمیزی خطاب به ظریف میگوید: «پس باید همین جا مذاکره را متوقف کنیم.» ظریف فرصت نداد موگرینی حرفش را تمام کند: «از نظر من هیچ مشکلی نیست. مذاکره را همینجا متوقف کنید ولی بدانید که ما به تهدید پاسخ نمیدهیم.» جملهی معروف ظریف «هرگز یک ایرانی را تهدید نکن» - که بعدها به یک هشتگ توئیتری تبدیل شد - مربوط به همین برخورد بود که وزیر خارجهی روسیه با لحن مخلوطی از شوخی و جدی ادامه داد «و یک روس را». حتی خود موگرینی هم اضافه کرده بود «و البته یک ایتالیایی را.»
صحنهی نهایی نبرد بر سر محدودیتهای تسلیحاتی در ساعت ۱۱ شب دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴ در اتاق کری اتفاق افتاد. ظریف برای بحث دربارهی تحریمها به اتاق کری در کنار سالن جلسات رفت و دید لاوروف و موگرینی در آنجا با کری جلسه دارند. لاوروف اصرار داشت تا فردا صبح کار تمام شود تا او بتواند حداکثر تا ظهر از وین خارج شود و به برنامهی بعدیاش برسد و میگفت اگر کار تا صبح روز سهشنبه به نتیجهی نهایی نمیرسد، باید جلسه متوقف و روز پنج شنبه از سر گرفته شود. مذاکرات به مرحلهی نهایی رسیده بود و توافق با تفاوت چند ساعت در دسترس بود. توقف جلسه میتوانست حاصل چندین روز مذاکرهی فشرده را دستخوش تحولات غیرقابل کنترل از داخل و خارج از مجموعهی مذاکرات کند. با ورود ظریف به اتاق، لاوروف فورا او را مخاطب قرار داد و گفت: «چرا این پنج سال (مدت پایان تحریم تسلیحاتی) را نمیپذیری؟ مطمئن باش اینها - که اشارهاش به غربیها بود - بهتر از این به تو نخواهند داد.» وزیر خارجهی روسیه بدون اینکه منتظر جواب ظریف بماند، ادامه داد: «آیا پیشنهاد آمریکاییها را با تهران چک کردهای؟» ظریف – علیرغم اینکه مجوز کلی در مورد محدودیتهای تسلیحاتی با ترتیبات مناسب را داشت اما برای حفظ موضع چانهزنی در برابر آمریکاییها - جواب داد: «خیر، من زمانی موضوعی را به تهران منعکس میکنم که فکر کنم ارزش انعکاس دارد.» لاوروف با عصبانیت به ظریف گفت: «تو داری وقت ما را اینجا تلف میکنی و با این وضع من دیگر نمیمانم. اینجا را ترک میکنم و سه روز بعد برمیگردم.» ظریف پرسید: «سرگئی» آیا در طول آشنایی بیش از دو دهه حتی یک مورد سراغ دارد که به وعدههای خود عمل نکرده باشد. کری به مجادلهی کلامی ورود کرد و گفت تاکنون حرف و تعهد بیمورد از «جواد» نشنیدهایم.
ظریف در گفتوگوی خود با سعید لیلاز در فایل صوتی معروفی که اردیبهشت ۱۴۰۰ منتشر شد، جلسه را اینطور روایت کرده است: «لاوروف گفت تو دستور عمل نداری، پس ما برویم تا تو هم بروی و دستور عملت را بگیری. به لاوروف گفتم: به تو هیچ ربطی ندارد. با همین لحن و با لحن بسیار بیادبانه و غیردیپلماتیک، من با لاوروف از سال ۱۹۹۴ رفاقت داشتم. او آن موقع سفیر روسیه بود و من معاون امور بینالملل بودم. یک عبارت بیادبانهای را به کار بردند که قابل ذکر نیست. من تنها رفته بودم ولی همهی آنها با مشاورینشان بودند. خانم شرمن گفت ما برویم بیرون تا فقط رؤسا بمانند. من به لاوروف گفتم به تو چه ربطی دارد که من دستور عمل دارم یا ندارم. این موضوع به من ربط دارد. من هر موقع صلاح ببینم دستور عملم را میگیرم و من این را نمیپذیرم. او به من گفت: داری وقت من را تلف میکنی. گفتم من دارم وقت شما را تلف میکنم؟ شما آن چیز را که میخواهم به من بدهید من همینجا میروم دستور عمل را میگیرم. کری اینجا به حمایت از من درآمد و گفت: جواد تا حالا حرفی نزده که اجرا نکرده باشد.»
وقتی لاوروف، تاکید کری، موگرینی و ظریف در مورد ادامهی مذاکرات برای چند ساعت را شنید قبول کرد کار ادامه یابد و خودش برای استراحت جلسه را ترک کرد ولی جلسه - که در واقع تبدیل به جلسهی پایانی شد - با حضور ظریف و موگرینی در اتاق کری تا تولد برجام ادامه یافت. لاوروف بلافاصه با پایان نشست به فرودگاه رفت تا خودش را به محل قرارش، ازبکستان، برساند. این شد که وزیر خارجهی روسیه در کنفرانس مطبوعاتی مشترک ظریف و موگرینی که با حضور همهی وزرای خارجه «پنج به اضافه یک» برگزار شد، غائب اصلی در تصویر پایانی بود.
منبع مطلب: سرگه بارسقیان، «برجام به روایت اولشخص»، مجلهی آگاهی نو، شمارهی ۰۵، پاییز ۱۴۰۰، صص ۱۴۸-۱۵۵.
شناسنامهی کتاب: محمدجواد ظریف، علیاکبر صالحی، سید عباس عراقچی و مجید تختروانچی، «راز سر به مهر (برجام؛ کوششی سترگ برای حقوق، امنیت و توسعه)»، به کوشش سید علی موجانی، تهران: اطلاعات، چاپ اول: ۱۴۰۰، بها: مجموعهی ۶ جلدی: ۹۰۰ هزار تومان.
دیدگاه شما