به گزارش کتابان، فاروق مظلومی در شهرکتاب آنلاین نوشت: تاریخ بیماری با استعاره و افسانه درگیر بوده است. کلمه لاتین به معنی خرچنگ برای سرطان نوعی نگاه استعارهآمیز به این بیماری است که CANCER بعدها با اختراع میکروسکوپ این وجه تسمیه کمی بیوجه شد. در ابتدای دوره رمانتیک بیماری سل را گونهای از بیماری عشق میدانستند و کلاً همه بیماریهای تبدار را که شورانگیز هستند به سرکوب احساسات و غرایز نسبت میدادند. در ایلیاد و ادیسه بیماری مثل مجازاتی آسمانی و اهریمن بر انسان نازل میشود. با این نگاه معلوم نیست کودکی که با سرطان میرود مستوجب چه کیفری است.
سانتاگ در کتاب «بیماری به مثابه استعاره»، ترجمه احسان کیانیخواه. نشر حرفه هنرمند، علیه این استعارهها میشورد و مینویسد: «استعارهها و اسطورهها پیرامون برخی بیماریها اثر مخربی بر درد و رنجهای بیماران داشته و در اغلب موارد آنان را از پیگیری روشهای مناسب درمانی باز میدارد. ابتلا به بیماری را تفسیر نکنید. بیماری چیزی نیست جز همان بیماری. این همه اسطوره و فانتزی را به آن نبندید.»
شاید بتوان بیماری کرونا را در مفهوم امر واقع از ژاک لاکان فیلسوف و روانشناس معاصر هم جستوجو کرد، چون در تضاد با همه امور نمادین و تخیلی کار خودش را میکند و در جای خودش میماند. یعنی فقط یک بیماری است و به مدد زبان به هیچ چیز دیگر تبدیل یا ترجمه نمیشود. اینکه کدام ملت و چرا نیاز به استعاره و اسطوره دارند تخصص بنده نیست، اما همه میدانیم یک دولت قوی میتواند در چنین شرایطی از بیماری استعارهزدایی کرده و وجه اسطورهایاش را بسوزاند. همان کاری که دولت چین در شهر ووهان کرد. اتفاقاً میزان متفاوت شیوع کرونا در شهرهای مختلف شاید راهکارهای دولتشهری یونان باستان را میطلبد که در هر شهری تصمیمات مناسب با وضعیت آن شهر گرفته شود. اما در نگاه فردی دادن صفات فراطبیعی به یک بیماری نوعی فرار از مسئولیت طبیعی خودمان است. نوعی تسلیم و تقدیرپذیری نادرست در استعاره وجود دارد که افسانهها و اسطورهها را با داشتن صفات عاریتی بیحد و مرز، موجوداتی لامرز و لامکان میکند تا بتوانند هر جا و هر زمان روح ما را تسخیر کنند. خوشبختانه بیماریها اموری واقعی هستند که به زمان و مکان مربوطاند. سرطان بیماری جامعه مصرفی فعلی است و میزان شیوع کرونا به مراقبت مردم هر محل وابستگی دارد. با ارائه غلط از اخبار غلط از کرونا اسطوره نسازیم. مردم چین ثابت کردند مسئولیت، نظمپذیری و مراقبه از آموزههای شرقی است و حداقل بنده چینیِ گریان موبایل به دست و در حال مخابره اخبار آخرالزمانی ندیدم. اگر هم بود در مقایسه جمعیت چین با جمعیت خودمان میشود، ندیده گرفت. در خانه بمانیم و در کنار خانهتکانی خانهخوانی هم بکنیم. خانه خیلی چیزها برای خواندن دارد. مثل روی مادر، مثل همسری که وجهه مهربانیاش را ساعتها میشود خواند. لبخند فرزندتان را بخوانید. اگر هم هیچ کسی را برای خوانش نداریم خودمان را بخوانیم. کارنامهمان را تا امروز مرور کنیم. خودمان را در خانه حبس کنیم و بعد از کرونا به هر کسی که رسیدیم، بگوییم برای سلامتی خودم و تو خانه ماندم. محبوس عشق بودم. شاید هم بعد از کرونا پشت ماشینی بخوانیم؛ دوستت داشتم ولی کرونا دستم را بسته بود. اما من اگر وانت بخرم پشتش مینویسم: «افسانه و اسطوره من دستم به تو نمیرسید. کرونا فقط یک بهانه بود.»
دیدگاه شما