کتابان: وقتی امروز دنیای پیرامونمان را بررسی میکنیم، اغلب احساس درماندگی بهمان دست میدهد؛ دولتها تصمیماتی اتخاذ میکنند که اقتصاد را به شهروندان ترجیح میدهد. در سطح جهانی، شرکتها دستمزدهای اولیهی زندگی را برای کارکنان خود هرچه بیشتر کاهش میدهند و به روشهایی خطرناک در محیطزیست دست میبرند. چگونه است که آنها از این کارها قسر در میروند؟ و چرا، به طور کلی، ما از سیستمهای اغلب ناعادلانه اطاعت میکنیم؟
فردریک گرو، استاد فلسفه در دانشگاه و انستیتوی مطالعات سیاسی پاریس، در کتاب احساسی و پرمحتوای خود با نام «نافرمانی! فلسفه مقاومت» (۲۰۲۰) به این سؤالات پاسخ میدهد. وی با تحلیل ماهیت فرمانبرداری استدلال میکند که این مسئله به معنای داشتن رفتاری یکنواخت و تکراری است و تنها از طریق نافرمانی ذهنی میتوانیم انسانیت خود را دوباره به دست آوریم.
«نافرمانی...» کتابی آسان نیست، نه به این دلیل که خیلی انتزاعی یا غیرواقعی است، بلکه برعکس: این کتاب شما را با واقعیتی سخت روبهرو میکند که درک آن دشوار است.
گرو تقریبا غیرممکن بودن نافرمانی فیزیکی مؤثر را در جهان تشخیص میدهد. در جوامع مدرن عملاً غیرممکن است که مردم دست به نافرمانی بزنند، دستکم نه به معنای واقعی کلمه، زیرا مردم قانون را زیر پا میگذارند و به طور کلی نافرمانی میکنند، اما هزینهها برای نافرمانی بسیار زیاد است و نمیتوان آن را انتخاب سبک زندگی معقولی دانست. به عنوان مثال، اگر رئیستان از شما بخواهد کارهای خاصی را انجام دهید و شما مدام امتناع کنید، احتمالا اخراج خواهید شد. اما با اخراج شدن، زندگی خود و حیات و مماشتان را به خطر میاندازید؛ درآمدی برای غذا یا اجاره نخواهید داشت. پس تنها انتخابی که دارید این است که دستورات رئیس خود را انجام دهید.
این یک جنبهی مشخص از زندگی انسان تقریباً برای همه صادق است: نیروی کار خود را بفروشید تا زندگی کنید. با این حال، گرو ما را به اطاعت بیش از حد، اطاعت از دستورات بدون تردید یا بدون پرسشگری متهم میکند. در واقع، او میگوید ما خود را به بردگی کسانی میسپاریم که به ما فرمان میدهند، زیرا «تنها دلیل اطاعتبرده این است که به او دستور داده شده است» (ص ۳۲). فرمانبرداری به این معنا شکلی اتوماتیک یا ماشینی دارد؛ ما تمام دستورات را انجام میدهیم فقط به این دلیل که به ما دستور داده شده است.
گرو منکر این نیست که برای حفظ شغل خود باید دستورات رئیستان را انجام دهید. در عوض، او از ما میخواهد که علیه «ذهنیت اطاعت و فرمانبرداری» خود طغیان کنیم: یعنی فرامینی که به ما داده میشود را زیر سؤال ببریم و خودمان دربارهی آنها فکر کنیم.» ما ماشین نیستیم بنابراین، برای گرو «انقلاب واقعی باید با یک سرمایهگذاری داخلی آغاز شود.» (ص.۴۰) یا همان نافرمانی ذهن. با این حال، حتی در اینجا هم نویسنده نمیخواهد که ما به قیمت جان یا معیشت خود نافرمانی کنیم. وی میگوید که ما باید اطاعت حداقلی یا «اطاعت زاهدانه» داشته باشیم. اگرچه ما در دنیایی زندگی میکنیم که مجبوریم در آن نیروی کار خود را بفروشیم و از دستورات دیگران اطاعت کنیم، اما باید در اطاعت خود سرکش باشیم. نارضایتی خود را در کاری که باید انجام داده نشان دهیم. با اکراه زیر بار فرمانبرداری بروید. خودتان را به طور کامل به چیزی که جامعه از شما خواسته است تسلیم نکنید. بیش از آنچه لازم است از جامعه و فرهنگ خود اطاعت نکنید. اینها از درسهایی است که نویسنده در کتاب «نافرمانی! فلسفه مقاومت» به خواننده ارائه میدهد.
گرو ما را تشویق میکند که برای خود فکر کنیم و به سادگی اطاعت نکنیم. اما یک سوال در کل بحث وجود دارد: چرا ما قبلاً نافرمانی نکردهایم؟ به عبارت دیگر، چرا ما بدون تردید اطاعت میکنیم و اجازه میدهیم که اعمال غیراخلاقی صاحبان قدرت به طور کلی بدون پاسخ باقی بماند؟ یا همانطور که گرو در کتابش مطرح میکند، «چرا به راحتی میتوان در مورد وضعیت ناامیدکنندهی جهان امروز به همه چیز رضایت داد و با وجود تمام اینها نافرمانی تا این اندازه دشوار است؟» (ص ۹)
ایدههای زیادی در این کتاب بیان شده است تا توضیح دهد چرا ممکن است بخواهیم بدون تردید دست به اطاعت بزنیم: ممکن این قضیه است برای ما عادی شده باشد. از نظر تاریخی و فرهنگ سیاسی به ما آموختهاند که اطاعت با فضیلت و عدالت همراه است. علاوه بر این، بسیاری از صاحبان قدرت از تسلط بر دیگران لذت میبرند، یعنی آنها را وادار به اطاعت میکنند، بنابراین علاقهمند به تداوم این نظام هستند.
گرو برای توضیح نمونههای شاخص نافرمانی سراغ آثاری چون «برادران کارامازوف» یا آثار سورن کیرکگارد میرود. گرو آشکارا به این اعتقاد دارد که «اطاعت مسئولیت را از بین میبرد و به مردم این آرامش را میدهد که مجبور نباشند برای اعمال خود به کسی پاسخگو باشند» (ص.۸۹). با این حال، نویسنده فکر نمیکند که کسانی که بدون تردید اطاعت میکنند، در واقع مسئولیت را رها کردهاند؛ آنها فقط فکر میکنند و احساس میکنند که چنین کردهاند.
این کتاب بینش عمیقی در مورد این ارائه میکند چگونه میتوانیم نافرمانی کرده و دنیای بهتری را به جای پذیرش منفعلانه واقعیتی که در آن زندگی میکنیم، ایجاد کنیم. نکته مهم این است که این به ما بستگی دارد. ما باید اطاعت همیشگی خود را انکار کنیم. ما باید در مورد جهان انتقادی فکر کنیم. این ما هستیم که نباید با فرمانبرداری منفعلانه عمل کنیم!
کتاب «نافرمانی! فلسفه مقاومت» را انتشارات ورسو در سال ۲۰۲۰ در ۲۲۴ صفحه منتشر کرده است.
دیدگاه شما